loading...

98music02

دل در آتش غم رُخت تا که خانه کرد، دیده سیل خون، به دامنم بس روانه کردآفتاب عمر من فرو رفت و ماهم از افق چرا سر برون نکردهیچ صبح دم نشد فلک، چون شفق زخون، دل مرا لاله گون نکردز روی مَهت جانا پرده بر گش

♥حسـ ــین♥ بازدید : 66 چهارشنبه 04 اردیبهشت 1398


دل در آتش غم رُخت تا که خانه کرد، دیده سیل خون، به دامنم بس روانه کرد

آفتاب عمر من فرو رفت و ماهم از افق چرا سر برون نکرد


هیچ صبح دم نشد فلک، چون شفق زخون، دل مرا لاله گون نکرد

ز روی مَهت جانا پرده بر گشا، در آسمان مه را منفعل نما

به ماه رویت سوگند، که دل به مهرت پایبند، به طره ات جان پیوند




دل در آتش غم رُخت تا که خانه کرد، دیده سیل خون، به دامنم بس روانه کرد

آفتاب عمر من فرو رفت و ماهم از افق چرا سر برون نکرد


هیچ صبح دم نشد فلک، چون شفق زخون، دل مرا لاله گون نکرد

ز روی مَهت جانا پرده بر گشا، در آسمان مه را منفعل نما

به ماه رویت سوگند، که دل به مهرت پایبند، به طره ات جان پیوند









اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
    آرشیو