آهنگ شاعر از امیر نعمتی
شاعر چشمــای خیسم یه ترانـــه ای بخــون
توی این شبای غربت منــو از خودت بدون
یه نشونه مونده از تو هنــــوز تـو خاطــرم
تو بگو عزیز به من پیشـــت بمــونم یـا برم
روزگارم مثل شب سیـــاه و تب داره هنوز
آخه تا کی میشه گفت شمع وجود من بســوز
یه ستاره هــم ندارم که واســـش قصــه بگم
میــدونــــم آخـر قصـــه باید از پیشــــت برم
نمیخـــوام بخاطــــرغربـت من گریــــه کنی
ولی کاش میشد تو چشمـات منو مهمون کنی